پست دوم

ساخت وبلاگ
امروز استادمون جمله قشنگی گفت(البته به نظر من)

می گفت وقتی یه چیزی رو بدست میاری مطمین باش در ازاش یه چیزی رو از دست دادی.این قانون طبیعته...پس وقتی میخوای تصمیم بگیری ببین چیو داری بدست میاری و چی رو از دست میدی وقتی .ببین چیزی که بدست میاری ازشش بیشتره یا نه


برچسب‌ها: استاد, درس زندگی
+ نوشته شده توسط آرام در چهارشنبه سی و یکم خرداد ۱۳۹۶ و ساعت 16:5 |
پست دوم...
ما را در سایت پست دوم دنبال می کنید

برچسب : جمله,استاد, نویسنده : 9extern966 بازدید : 4 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 17:35

دیشب با همسرم دعوام شد. دیروز بدون برنامه قبلی تصمیم گرفتم برم دکتر پوست(چند ماه پیش بخاطر هیرسوتیسمم حسابی تحقیرم کرده بود ) گفتم برم ببینم میشه لیزر کنم یا نه.40 تومن تو کیفم بود که گفتم بسه دبگه.زنگش زدم خبر دادم که میخوام برم دکتر ولی با بداخلاقی جوابمو داد.محل ندادم.رفتم دکتر.دکتر خیلی مهربون ب پست دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت پست دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9extern966 بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 15:53

امروز کشیک بودم.کشیک استاژری واجب نیست و معمولا بچه ها میپیچونن میرن درس بخونن منم تا 4 وایسادم تا رزیدنت لاگ بوکمو مهر کنه و برم خونه. اما یه کیس جالب دیدم گفتم بنویسمشیه آقای جوون آورده بودن با پپتیک اولسر پرفوره(زخم تو معده یا روده که پاره شده) شرح حالش این بود که یه مدت بخاطر دندون درد روزی 4،5ت پست دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت پست دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9extern966 بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 15:53

دیروز روز خوبی بود بعد اون دعوای منو همسرم ،همسرم مثل روزای اول آشناییمون مهربون شده و دوباره حس کردم براش مهمم.ما خانوما چقدر بدبختیم که با یه قربون صدقه زود خر میشیم.میخواستم یه هفته باهاش حرف نزنم اما حیف دلم نمیاد اذیتش کنم. دیروز قبل کلاس تئوری روپوشم و عوض کردم که بعد کلاس زودی برم خونه(به خیا پست دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت پست دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9extern966 بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 15:53

چه تعطیلات بی برکتی بود. کلی برنامه ریزی کرده بودم درس بخونم اما نشد. :(واکسن دخترمو زدیم و بقیه اش کارای بیخودی... عمه هام از تهران اومده بودن بهمون سر بزنن و مامانم افطار دعوتمون کرده بود اما شوهر گرام خواست قدرت نمایی کنه و پاشو کرد تو یه کفش که از شوهر عمه هات خوشم نمیاد و نمیام. ماهم نرفتیم.:( پست دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت پست دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9extern966 بازدید : 4 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 15:53

سلام این اولین پست منه.منم مثل همه داشتم زندگیمو میکردم یه زندگی تقریبا آروم. سال 4 رشته پزشکی بودم و آخرین امتحانا برای وارد شدن به مقطع استاژری.خواستگار زیاد داشتم ولی من  جدی بهش نگاش نمیکردم و با خنده میگذروندم و خانوادمم عجله ای برای ازدواجم نداشت.اما تقدیر تصمیم خودشو گرفته بود. و وقتی همسرم ا پست دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت پست دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9extern966 بازدید : 5 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 14:37

امروز خواب موندم و نتونستم صبح زود پاشم.ساعت 5 و نیم پاشدم فقط فرصت کردم کیف خودم و دخترم و آماده کنم و غذای همسرمو آماده بذارم(همسرم نمیتونه روزه بگیره) ساعت 6 و نیم اومدن دنبالم.8 رسیدم بیمارستان مورنینگ شروع نشده بود.کیس ریپورت بود و خانومی که فاشییت نکروزان داشت رو بررسی میکردن.من گوش نکردم و در پست دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت پست دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9extern966 بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 14:37